اربعين در كلام مقام رهبري
متن زير بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب در بين اقشار مختلف مردم در سالهاي مختلف به مناسبت اربعين حسيني است . حضرت آية الله خامنهاي در اين گفتار به تبيين مأموريت مهم خاندان سيدالشهدا (عليهالسلام) پس از واقعه عاشورا پرداخته و تأكيد ميكنند مهمترين درس اربعين، زنده نگهداشتن ياد و حقيقت شهادت است.
ياد حقيقت و خاطرهى شهادت
به همان اندازه كه مجاهدت حسينبنعلى(عليهماالسلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب(عليهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(عليهالسلام) و بقيهى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنهي آنها، صحنهى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكتهها بايد توجه كنيم. درسى كه اربعين به ما مىدهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطرهى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامهها و مجلهها و كتابهايى كه منتشر مىكردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند. اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. (29/6/68)
اهميت اربعين
- اساسا اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهي خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ياد نهضت حسيني براي هميشه جاودانه شد و اين كار پايهگذاري گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلي، در حوادث گوناگون ـ از قبيل شهادت حسين بن علي(عليهماالسلام) در عاشورا ـ به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاي بعد، از دستاورد شهادت استفادهي زيادي نخواهند برد.(29/6/68)
- درست است كه خداي متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه ميدارد و شهيد به طور قهري در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعييي كه خداي متعال براي اين كار ـ مثل همهي كارها ـ قرار داده است، همين چيزي است كه در اختيار و ارادهي ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، ميتوانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفهي شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم. (29/6/68)
نقش امام سجاد و حضرت زينب(عليهماالسلام)
- اگر زينب كبري(سلاماللهعليها) و امام سجاد(صلواتاللهعليه) در طول آن روزهاي اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاي بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاي متمادي كه اين بزرگواران زنده ماندند ـ مجاهدات و تبيين و افشاگري نكرده بودند و حقيقت فلسفهي عاشورا و هدف حسين بن علي و ظلم دشمن را بيان نميكردند، واقعهي عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقي نميماند. (29/6/68)
- چرا امام صادق(عليه الصلاه والسلام) ـ طبق روايت ـ فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره حادثه عاشورا بگويد و كساني را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟ چون تمام دستگاههاي تبليغاتي، براي منزوي كردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهي عاشورا و كلاً مسئله اهلبيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اينگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاي ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنتآميز ميكردند. در چنين فضايي، مگر ممكن بود قضيهي عاشورا ـ كه با اين عظمت در بياباني در گوشهيي از دنياي اسلام اتفاق افتاده ـ با اين تپش و نشاط باقي بماند؟ يقينا بدون آن تلاشها، از بين ميرفت. (29/6/68)
تلاش بازماندگان امام حسين(عليهالسلام)
- آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين بن علي(عليهالسلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين بن علي (عليهالسلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب(عليهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(عليهالسلام) و بقيهي بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنهي نظامي نبود؛ بلكه تبليغي و فرهنگي بود. ما به اين نكتهها بايد توجه كنيم. (29/6/68)
تبليغات دستگاه جبار يزيد
- دستگاه ظالم جبار يزيدي با تبليغات خود، حسين بن علي(عليهماالسلام) را محكوم ميساخت و وانمود ميكرد كه حسينبنعلي(عليهماالسلام) كسي بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامي و براي دنيا قيام كرده است! بعضي هم، اين تبليغات دروغ را باور ميكردند. بعد هم كه حسينبنعلي(عليهالسلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيلهي دژخيمان در صحراي كربلا به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود ميكردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافتهها را عوض كرد. حق، اينگونه است. (29/6/68)
يا حسين، يا حسين، يا حسين!
در روز اربعين هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجيب، اولين زائران اباعبداللهالحسين (عليهالسلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهيد جمع شدند. از جمله كسانى كه آن روز آمدند، يكى «جابر بن عبدالله انصارى» است و يكى «عطية بن سعد عوفى» كه او هم از اصحاب اميرالمؤمنين (عليهالسلام) است. جابر بن عبدالله از صحابه پيامبر و از اصحاب جنگ بدر است؛ آن روز هم علىالظّاهر مرد مسنّى بوده است؛ شايد حداقل شصت، هفتاد سال از سن او - بلكه بيشتر - مىگذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لابد قاعدتاً در آن وقت بايد بيش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ ليكن «عطيه» از اصحاب اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است.
او آن وقت جوانتر بوده؛ چون تا زمان امام باقر هم «عطية بن سعد عوفى» علىالظّاهر زندگى كرده است. «عطيه» مىگويد: وقتى به آنجا رسيديم، خواستيم به طرف قبر برويم، اما اين پيرمرد گفت اول دم شطّ فرات برويم و غسل كنيم. در شطّ فرات غسل كرد، سپس قطيفهاى به كمر پيچيد و قطيفهاى هم بر دوش انداخت؛ مثل كسى كه مىخواهد خانهى خدا را طواف و زيارت كند، به طرف قبر امام حسين(عليهالسلام) رفت. ظاهراً او نابينا هم بوده است. مىگويد با هم رفتيم، تا نزديك قبر امام حسين(عليهالسلام) رسيديم. وقتى كه قبر را لمس كرد و شناخت، احساساتش به جوش آمد. اين پيرمرد كه لابد حسينبنعلى(عليهالسلام) را بارها در آغوش پيامبر ديده بود، با صداى بلند سه مرتبه صدا زد: يا حسين، يا حسين، يا حسين!
واقعهى جوشان، زنده و مشتعل عاشورا
اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايهگذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسينبنعلى(عليهالسلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده زيادى نخواهند برد... اگر زينب كبرى (سلاماللهعليها) و امام سجّاد(صلواتاللهعليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفهى عاشورا و هدف حسينبنعلى و ظلم دشمن را بيان نمىكردند، واقعهى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند. (خطبههاى نماز جمعه تهران 14/3/78)
شوراي اطلاع رساني استان به مناسبت 12 دي ماه (روز يزد) پيامي صادر كرد.
به گزارش روابط عمومي استانداري يزد در اين پيام آمده است:
پنج سال از سفر پرخير و بركت رهبر معظم انقلاب ( مد ظله العالي ) به استان يزد و شور و شوق وصف ناپذير مردم اين ديار در اثبات ولايتمداري خويش سپري شد.
در اين 5 سال آثار و دستاوردهاي ارزشمند سفر رهبر فرزانه انقلاب يكي پس از ديگري در قالب توسعه معنوي و مادي استان به منصه ظهور رسيد كه عطرآگين شدن فضاي استان به شميم روح بخش ولايت و معرفت مهمترين دستاورد آن است.
معظم له در سفر تاريخي و شكوهمند خود به ديار دارالعباده و دارالعلم يزد با بيانات گهربار و ارزشمند خود ضمن ترسيم روند حركتي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به سمت رشد، تعالي و اقتدار هر چه بيشتر، اميد و نشاط را به جامعه متدين و ولايت مدار سرزمين خدا و خاك و خاطره به ارمغان آوردند.
ثبت دوازدهم دي ماه به عنوان روز يزد، براي هميشه صحنه هاي وصف ناپذير استقبال قشرهاي مختلف مردم هميشه در صحنه اين استان از رهبر معظم انقلاب ( مد ظله العالي ) ، اين حقيقت را روشن تر از گذشته تجلي بخشيد كه پيوند از هم ناگسستني ولايت و ملت زيربناي عزت است و پروردگار به بركت بصيرت، آن را نصيب مردم اين مرز و بوم ساخته است.
شوراي اطلاع رساني استان يزد سالروز ورود رهبر فرزانه انقلاب اسلامي حضرت آيت ا... العظمي امام خامنه اي ( مد ظله العالي ) به استان دارالعلم و دار العباده يزد را گرامي داشته و آرزوي طول عمر پر خير و بركت و سلامتي براي معظم له را از درگاه خداوند متعال مسئلت مي نمايد.
رُوِيَ عَن رَسوُل الله صلّي الله عَليه وَآله و سَلَّم قال:
خِصلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ في مُؤمِنٍ اَلْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ 1
ترجمه:
پيامبر اكرم«صلّي الله عليه و آله و سلَّم» فرمودند:
دو صفت است كه در مؤمن جمع نميشود؛ بخل و گمان بد به روزي.
كشتي مردي در يك طوفان عظيم غرق شد اما اين مرد به طرز معجزه آسايي نجات يافت و توانست خود را به جزيره اي برساند .
اين مرد با هزاران زحمت براي خود يك كلبه ساخت ...
روزي براي تهيه آب به جنگل رفته بود ؛ وقتي به كلبه برگشت در كمال ناباوري ديد كه كلبه در حال سوختن است .
به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله كردن از خدا كرد كه : خدايا تو مرا در اين جزيره زنداني كرده اي و حالا كه من با اين بدبختي توانسته ام اين كلبه را براي خودم درست كنم بايد اين گونه بسوزد !
مرد با همين افكار به خواب عميقي فرو رفت ... .
صبح روز بعد با صداي بوق يك كشتي از خواب پريد ؛ او نجات يافته بود !
وقتي سوار كشتي شد ، از ناخدا پرسيد چگونه فهميديد كه من در اين جزيره هستم؟
ناخدا پاسخ داد : ما علايمي را كه با دود نشان مي داديد ديديم !
گوش كن مي شنوي همهمه ي در يا را
تپش واهمه خيز نفس صحرا را
نور بي حوصله در پنجره مي آشوبد
باز كن پنجره ي بسته ي گلدان ها را
واژه ها در شعف شعر شدن مي رقصند
ديدي آنك به افق چرخش مولانا را
سبزپوش،اسب سواري گل و قرآن در دست
آب مي پاشد يك مرقد ناپيدا را
قنبرعلي تابش
بسم الله الرحمن الرحيم
الإمامُ الصّادقُ عليهالسلام :
مَن أنشَدَ في الحُسَينِ عليهالسلام بَيتا مِن شِعرٍ فبَكى وأبكى عَشرَةً فَلَهُ ولَهُمُ الجَنَّهُ .
امام صادق عليهالسلام :
هر كس درباره حسين عليهالسلام بيتى شعر بسرايد و خود بگريد و ده نفر را بگرياند ، براى او و آن ده نفر بهشت باشد .