وقتي كه گريه مي كنم ،دنيا چشاش اشكي مي شه
بارون مياد از آسمون،چه غوغايي بپا مي شه
اقاقياي باغچه مون پژمرده و بي روح مي شن
قناري ها كز مي كنن از آوازهم خسته مي شن
ستاره هاي آسمون ديگه فروغي ندارن
پيش چشاي بارونيم ابرا ديگه كم مي آرن
دنيا اشكامو مي بينه اما دلم راز منو
فقط دله كه مي دونه دليل اشكاي منو
شبنم چشمامو نبين حال دله كه عاشقه
هميشه رو ميز اتاق يه گلدون شقايقه
تموم گلها مي ميرن از گريه هاي پنهوني
نمي دونن عاشقمو گريه ي من هست نشوني
اما تو اون لحظه فقط قلب منه كه خندونه
آخه فقط قلبمه كه راز اشكامو مي دونه
شعر از "پگاه"
دخترعزيزم
كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود...
...
تار شد ديدگان فاطمي ام
بر سرم بس كه سنگ باريدند
قافله تا به شهر وارد شد
كودكان مثل بيد لرزيدند
پاي محمل زنان رقاصه
همگي بر رباب خنديدند
...
يا حسين
اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، والنصر من نصره و اخذل من خذله
خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن علي را
و ياري كن ياور او را وخوار كن خوار كننده او را
...
دل خون شدم چو لاله
افتاده ام ز ناله
ترسم بميرد امشب
رقيه سه ساله
...
حسين بي سر من
عزيز مادر من
از آتش حرم سوخت
هم بال و هم پر من
...
اين من و اشك يتيمان
اين تو و خيل شهيدان
تا كشيدي دامن از من
مي چكد اشكم به دامان
...
زينب دل خسته آوا مي دهد
در بغل جسم تو را جا مي دهد
يابن زهرا من نمي دانم چرا
قتلگاهت بوي زهرا مي دهد
...
خدايا سقا غريب و تنها
تو چشماش داره موج مي زنه غروب دريا
...
ابا الفضل چي اومده سر پيكر تو
رسيده لحظه ي آخر تو
خاليه جاي مادر تو
...
چه خشكه لبهات
رو خاكه دستات
مي گن با تير حرمله شد پر خون چشمات
...
ابا الفضل برادر تو تنهاي تنهاست
مي رسه عطر گل ياس
اومده زهرا كف العباس
...
علمدار خدانگهدار
...
...
جوانان بني هاشم بياييد
علي را بر در خيمه رسانيد
خدا داند كه من طاقت ندارم
علي را بر در خيمه رسانم...
يا حسين